شبکه فرو ریخته
فرزاد وثوقی روزنامه نگار
شبکه فروریخته اقتصاد روستایی برای کشور بسیار گران تمام شده است وقتی تشخیص ندادیم روستاییان باید سرجای خود ودر حوزه تولید باقی بمانند وبرنامه ریزان کشور باید درهمان نقطه ازتولید وصنایع تبدیلی حمایت کنند. آمارهای مختلفی از ارایه تسهیلات روستایی منتشر میشود، مثلا اخیرا اعلام شده است که 12 هزار و 300میلیارد تومان تسهیلات برای ایجاد اشتغال در روستاها پرداخت شده وباید دید درعمل چه اتفاقی افتاده است؟بنا به گفته مسوولان امر سهم اشتغال روستایی از اشتغال سالانه جدید از 3 درصد به 29 درصد افزایش یافته و حالا 210هزار اشتغال جدید براساس آمارهای ثبتی به وجود آمده است.
اما باید دید در واقعیت چه اتفاقی افتاده است چرا که مدتهاست آمار سازی در کشور مد شده وتمامیندارد. از اینکه روستاها اولین وبزرگترین مراکز تولید وصادرات بودند حرفی نیست وحالا برای تولید مرغ وتخم مرغ در کشور گرفتاریهای بزرگی بوجود آمده وباید به کنکاش این موضوع مهم پرداخت که چرا تولیدات مرتبط با فعالیتهای روستایی اینچنین وابسته به ارز وفعالیتهای قاچاق شده است ،تا آنجا که برای تامین خوراک طیور باید چشم انتظار ارز 4200تومانی باشیم ویا آنرا از بازار آزاد با قیمتهای نجومیتهیه کنیم.
این بدان معناست که ما در حفظ اشتغال روستایی از گذشته تا کنون به زحمت افتاده ایم و رشته کار را از دست تولید کنندگان واقعی خارج نموده ایم و صنعت وملزومات تولید وتسهیلات لازم را بدست اهلش نرساندیم. ممکن است دولت با ظرفیت بانکها تسهیلاتی به امر تولید در روستاها ارایه نموده باشد اما باید دید این تسهیلات بدست اهلش سپرده شده ویا افرادی با ظاهر سازی تسهیلات تولید را دریافت و تحولی در روستاها اتفاق نیفتاده است.
اگر فرض را برگسترش صنعت توریسم هم بگذاریم و بر این اعتقاد باشیم که بومگردی را تقویت کرده ایم ، متاسفانه با سد بزرگ کرونا مواجه شدیم وعین سرمایه گذاری دراین بخش فعلا با مشکلات بزرگی مواجه شده وباقی قضایا.
اما واقعیت موضوع ،مهاجرت روستاییان به شهرهای بزرگ وتوسعه حاشیه نشینی غیر قابل انکار است. مهاجرت شرایط خاصی دارد وآن اینکه فرد مهاجر باید با سرمایههای آنچنانی قصد مهاجرت وسرمایه گذاری در نقطهای از دنیا را کند ویا برای ادامه تحصیل عزم مهاجرت کند. اما روستاییان ما که در چهار دهه گذشته خصوصا اقدام به خالی نمودن روستاها این مراکز تولید نموده اند با دستان خالی وبرجای گذاشتن هویت اصیل خود اقدام به مهاجرت نمودند ودراین راستا متحمل خسارتهای جبران ناپذیری شده اند.
برابر آنچه آمارها به ما میگوید حالا بالغ بر 15 میلیون ایرانی از روستاها مهاجرت کرده اند ودرحاشیه شهرها اقدام به سکونت غیر رسمیکرده اند علاوه براینها 5 میلیون نفر ایرانی درحال حاضر کپر نشین هستند که نمیتوان آنان را حاشیه نشین خواند چراکه وضعیت کپر نشینی با حاشیه نشینی بسیار متفاوت است. حاشیه نشینی، به اجبار فرد مهاجر را به سمت تخلفات متعددی درشهرهای بزرگ میکشاند . حجم کشفیات پلیس از میزان قاچاق گواهی برای ادعاست چراکه افراد مهاجر چارهای ندارند مگر توسل به تکدی ویاعضویت درباندهای قاچاق. حالا با شرایط نابسامان اقتصادی اجتماعی کشور قاچاق تنها گزینه درآمدزا برای اهالی فعال در صنعت قاچاق است.
قاچاقچیان جای صادرکنندگان ووارد کنندگان شناسنامه دار را گرفته اند ودراین مسیر نیاز مبرمیبه نیروهای فعال ونترس دارند. افراد نترسی که در بحرانی بی هویتی دست به هرکاری میزنند تا نان شب خودوخانواده را فراهم نمایند.
درآمدزایی دراین صنعت بسیاربالاست والبته سهمیبصورت رسمیبه دولت پرداخت نمیشود هرچند بعضی مبادی ورودی درحال ورود وخروج کالاست اما این درآمدها ثبت رسمینمیشود. از آن تاریخی که رییس قوه قضاییه بطور سرزده به گمرکات کشور سرکشی نمود تا کنون گزارش دومیاز میزان واردات قاچاق از گمرکات ارایه نشده است که آیا مانعی برای این روند آشکار ایجاد شده است یا خیر؟ اما هرچه هست این داستان تنها سناریوی جاری در بخش اقتصادی کشور است که احتمالا طی آن کالا هر چند گران بدست مصرف کنندگان میرسد. باید دید با مسدود شدن راههای رسمیوغیر رسمیقاچاق درکشور چه اتفاقی درحوزه اقتصاد پنهان وآشکار خواهد افتاد وقطبهای بزرگ ومتصل به قدرت وسیاست چه موضعی را اتخاذ خواهند نمود؟
راهکار اصلی ،مصالحه با جهان واقتصاد پویاست، هرچند جهان درحال نبرد سختی به واسطه کووید 19 درجبهه سلامت واقتصاد است اما رشد اقتصادی بعضی کشورهای جهان درسالهای گذشته این فرصت را برای پایداری اقتصادی واجتماعی آنان ایجاد کرده و ما نیز درشرایط فعلی میتوانیم از بخشی از سرمایه گذاریهای موجود استفاده کرده وبا بهره گیری از شرکای توانمند به ساماندهی وضعیت موجود بپردازیم. /// انتهای پیام 757کلمه